سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، چراغ خرد است . [امام علی علیه السلام]
 

 
   

شعر - وبلاگ هیئت محبان الحسین (ع)شهرستان بردسکن
 
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:24
 

هیئت محبان الحسین :: 84/2/19::  3:41 عصر

 نمایش تصویر در وضیعت عادی

حضرت‌ عباس‌   (ع)

محمود ژولیده‌
آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر تو با امیدی‌ که‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو   

 سرومشک‌ وعلم‌ ودست‌ توازهم‌ چوگسست‌ دشمنم‌گفت‌که‌: پاشیدزهم‌لشگر تو

نیست‌ تقصیر فرات‌ این‌ همه‌ شرمندگی‌ات‌ خشک‌ شددیده‌اش‌ازریختن‌ساغر تو

 گر که‌ از شرم‌ سر از سجده‌ نیاری‌ بالا پس‌ چسان‌ تیر بر آرم‌ ز نگاه‌ تر تو

از غم‌ مشک‌ ز بس‌ دیدة‌ تو خونبار است‌ ریخته‌ خون‌ چو نقابی‌ به‌ رخ‌ انور تو بیش‌ از این‌ تا که‌ تو احساس‌ به‌ غربت‌ نکنی‌ مادرم‌ فاطمه‌ آمد عوض‌ مادر تو

 شده‌ مجموعه‌ای‌ از خاطره‌ پا تا به‌ سرت‌ یاد حیدر کنم‌ از زخم‌ عمیق‌ سر تو

 کمرم‌ راست‌ نگردد ز چنین‌ خم‌ شدنت‌ با چه‌ رویی‌ ببرم‌ سوی‌ حرم‌ پیکر تو

روضه‌ خوانان‌عطش‌ازعطشم‌ دم‌ نزنند که‌ دهند، شرح‌ لب‌ ودیدة‌،خشک‌ و تر تو
***********************************************************

نمایش تصویر در وضیعت عادی

محمد سهرابی‌

 در جوانی‌ غم‌ تو پیر مناجاتم‌ کرد مادرت‌ فاطمه‌ در سجده‌ ملاقاتم‌ کرد

 دست‌ دادم‌ که‌ کسی‌ جز تو کرم‌ ننماید لیک‌ دست‌ کرمت‌ قبلة‌ حاجاتم‌ کرد

 تا لب‌ تر شدة‌ مشک‌ لبم‌ را بوسید لب‌ خشک‌ تو گرفتار مکافاتم‌ کرد

 کودکان‌ حرم‌ شیر خدا تشنه‌ چرا؟ عاقبت‌ آب‌، زمین‌ خوردة‌ ساداتم‌ کرد

 علم‌ و مشک‌ من‌ و دست‌،زهم‌ پاشیدند دم‌ شمشیر تو امروز چه‌ خیراتم‌ کرد

 گریة‌ دخترکان‌ گرچه‌ دلم‌ را می‌سوخت‌ گریة‌ مشک‌ من‌ سوخته‌ دل‌، ماتم‌ کرد

 تا که‌ بر پای‌ تو افتاد دو دست‌ قلمم‌ حقتعالی‌ مَلَک‌ مُلک‌ سماواتم‌ کرد

 هرچه‌ تیر است‌ در این‌ دشت‌ مرا بوسیده‌ جذبة‌ عشق‌ تو کانون‌ بلیّاتم‌ کرد

************************************************************ 

محمود ژولیده‌

 ای‌ که‌ غم‌ تو داده‌ بروز انکسار من‌ برخیز و خود ببین‌، دل‌ بی‌ غمگسار من‌

 برخیز و خود، شکستگی‌ قامتم‌ ببین‌ زیر سؤال‌ رفته‌ همه‌ اقتدار من‌

 ای‌ پاسبان‌ و پشت‌ و پناه‌ خیام‌ من‌ بی‌ تو شکست‌، شیشة‌ صبر و قرار من‌

 صاحب‌  لوای‌ لشکرم‌، ای‌ صاحب‌ رجز خیز و به‌ اهتزار در آور، شعار من‌

 چشم‌ خمار، باز کن‌ ای‌ ساقی‌ خموش‌ باشد سبوی‌ مشک‌ تهی‌، آشکار من‌

 ای‌ باب‌ حاجتم‌، به‌ توأم‌ حاجتی‌ بود تنها بده‌، جواب‌ لب‌ شیر خوار من‌

 جانا، گمان‌ مبر که‌ تو افتاده‌ای‌ ز پا زیرا که‌ تا به‌ حشر، تویی‌ تک‌ سوار من‌

 بعد تو دستها به‌ جسارت‌ چو وا شود زینب‌ به‌ تازیانه‌ رود از دیار من‌

 خوش‌، بوی‌ یاس‌ مقتل‌ عباس‌ می‌دهد مادر بیا دمی‌ بنشین‌ در کنار من‌

 ای‌ یادگار حیدر کرار، بعد تو نام‌ تو در جهان‌ بشود یادگار من‌

 غمگین‌تر از شهادت‌ تو نیست‌ مشکلی‌ بعد از تو هیچ‌ کس‌ نشود پاسدار من‌
*********************************************************
حضرت‌ عباس‌   (ع)
 از جا بر نمی‌خیزد ای‌ ساقی‌ عطشان‌

 که‌ آبرویش‌ برد

 (بخدا)

 مشک‌به‌خون‌غلطان‌

 عباس‌ ابوفاضل‌

 آه‌     دستی‌ به‌ نخلستان‌ دستی‌ روی‌ دیده‌

 شرمنده‌ هستم‌ از

 (ترک‌)

 لبهای‌ خشکیده‌

 عباس‌ ابوفاضل‌

 آه‌    چه‌ مادر خوبی‌ چه‌ چشم‌ نمناکی‌

 عباس‌ ابوفاضل‌

 که‌ آمده‌ زهرا

 (به‌ برم‌)

 با چادر خاکی‌

 عباس‌ ابوفاضل‌

 آه‌   مادر به‌ جان‌ تو خجالتم‌ دادی‌

 گمان‌ مبر مادر

 (که‌ نجات‌)

 از خجلتم‌ دادی‌

 عباس‌ ابوفاضل‌

 یا     اخا در این‌ خجلت‌ بیا مرا دریاب‌

 بگو به‌ هر تشنه‌

 (از ادب‌)

 شد پیکر من‌ آب‌

 عباس‌ ابوفاضل‌
 ********************************************************

حضرت‌ عباس‌   (ع)

 شد علقمه‌ کعبة‌ دلها ((س)) افتاده‌ آنجا گل‌ زهرا

 امّ البنین‌ بی‌ پسر گشته‌ زهرا بر او نوحه‌ گر گشته‌ ((س))

 یا سیدی‌ یا ابوفاضل‌

 دست‌ و علم‌ یک‌ طرف‌ افتاد مشک‌ یتیمان‌ ز کف‌ افتاد

 قربان‌ آن‌ چشم‌ تیر خورده‌ چشمی‌ که‌ صبر از حسین‌ برده‌

 یا سیدی‌ یا ابوفاضل‌

 شد روضه‌ خوان‌ حرم‌ زینب‌ گوید چسازم‌ دگر امشب‌

 بی‌ تو حرم‌ زار و گریبان‌ است‌ غارتگر خیمه‌ عدوان‌ است‌

 یا سیدی‌ یا ابوفاضل‌
 
 یا ابوالفضل‌ العباس‌   (ع)   مددی‌

*********************************************************
وعده‌ای‌ داده‌ای‌ و راهی‌ دریا شده‌ای‌ خوش‌ به‌ حال‌ لب‌ اصغر که‌ تو سقا شده‌ای‌

 آب‌ از هیبت‌ عباسی‌ تو می‌لرزد بی‌ عصا آمده‌ای‌ حضرت‌ موسی‌ شده‌ای‌

 بی‌ سجود آمده‌ای‌ یا که‌ عمودت‌ زده‌اند یا خجالت‌ زده‌ای‌ وه‌ که‌ چه‌ زیبا شده‌ای‌

 یا اخا گفتی‌ و ناگه‌ کمرم‌ درد گرفت‌ کمر خم‌ شده‌ را غرِ تماشا شده‌ای‌

 منم‌ و داغ‌ تو و این‌ کمر بشکسته‌ توئی‌ و ضربه‌ای‌ و فرِ ز هم‌ وا شده‌ای‌

 سعی‌ بسیار مکن‌ تا که‌ ز جا برخیزی‌ کمی‌ هم‌ فکر خودت‌ باش‌ ببین‌ تا شده‌ای‌

 مانده‌ام‌ با تن‌ پاشیده‌ات‌ آخر چه‌ کنم‌؟ ای‌ علمدار حرم‌ مثل‌ معما شده‌ای‌

 مادرت‌ آمده‌ یا مادر من‌ آمده‌ است‌ با چنین‌ حال‌ به‌ پای‌ چه‌ کسی‌ پا شده‌ای‌

 تو و آن‌ قد رشیدی‌ که‌ پر از طوبی‌ بود در شگفتم‌ که‌ در این‌ قبر چرا جا شده‌ای‌
**************************************************** 
دوبیتی‌های‌ حضرت‌ اباالفضل‌   (ع)
 مه‌ زیبا جبین‌ الغوث‌ عباس‌ یل‌ امّ البنین‌ الغوث‌ عباس‌

 به‌ ما فرموده‌ مهدی‌ تا بگوییم‌ به‌ درگاهت‌ چنین‌، الغوث‌ عباس‌

                ***************

تویی‌ حیدر ولی‌ عباس‌ نامی‌ تویی‌ سقا ولی‌ خود تشنه‌ کامی‌

 به‌ «أیْنَ عمی‌ العباسِ» طفلان‌ غیاث‌ المستغیثینِ خیامی‌

               ***-***********

 قتیل‌ آب‌ گشتی‌ یا اباالفضل‌ به‌ خون‌ بی‌ تاب‌ گشتی‌ یا اباالفضل‌

 چرا قبرت‌ بود کوچک‌، شنیدم‌ ز خجلت‌ آب‌ گشتی‌ یا اباالفضل‌
**************************************************** 

زبانحال‌ حضرت‌ ام‌البنین‌   (س)

ای‌ به‌ قربان‌ تو گردد مادرت‌ مادر غمدیده‌ و غم‌ پرورت‌

 کاش‌ صد فرزند دیگر داشتم‌ تا کنم‌ قربان‌ تنها سرورت‌

 مادرت‌ زهراست‌ راهی‌ کردمت‌ تا بگیری‌ انتقام‌ مادرت‌

 کاش‌ می‌ماندی‌ نمی‌گفتت‌ حسین‌ رفتی‌ و پاشید از هم‌لشگرت‌

 مثل‌ تو من‌ هم‌ شدم‌ شرمنده‌ از روی‌ طفلان‌ و رباب‌ و خواهرت‌

 ای‌ فدای‌ یک‌ سر موی‌ حسین‌ چون‌ تو صد عباس‌ و صد چون‌ مادرت‌

 از دلش‌ آمد چطور آخر عدو تیر بنشاند به‌ چشمان‌ ترت‌

 چون‌ به‌ مشکت‌ تیر خورد و آب‌ ریخت‌ شد غرورت‌ خورد مثل‌ پیکرت‌

 قصد دشمن‌ گر فقط‌ جان‌ تو بود داد تغییرش‌ چرا شکل‌ سرت‌
 ****************************************************
نوحة‌ حضرت‌ اباالفضل‌   (ع)
 ای‌ علمدارم‌ ای‌ سپهدارم‌

 بعد تو عباس‌ یاری‌ ندارم‌

 بی‌ تو بی‌ پناهم‌ رو به‌ قتلگاهم‌

 یا ابو فاضل‌

 بین‌ نخلستان‌ دست‌ تو دیدم‌

 بوسیدم‌ و بر دیده‌ کشیدم‌

 شد دست‌ تو سقا بوسه‌ گاه‌  زهرا

 یا ابو فاضل‌

 کودکان‌ گریان‌ در خیمه‌ گاهند

 تو را می‌جویند آبی‌ نخواهند

 گویند با غم‌ و درد سوی‌ خیمه‌ برگرد

 یا ابو فاضل‌

*******************************************************

 نوحة‌ حضرت‌ اباالفضل‌   (ع)
 بوی‌ ایثار و وفایت‌ می‌وزد صحرا به‌ صحرا نالة‌ ادرک‌ اخایت‌ می‌رسد بر گوش‌ زهرا

 می‌رسد از خیمه‌ یکسر

 بانگ‌ واویلا مکرر

 شد حسینم‌ بی‌ برادر

 آه‌ و واویلا اباالفضل‌

 یک‌ فرات‌ از دیدگانم‌ می‌چکد بر روی‌ مشکت‌ کاش‌ از درد خجالت‌ جان‌ دهم‌ در کوی‌ مشکت‌

 از غم‌ تو بیقرارم‌

 سر به‌ مشکت‌ می‌گذارم‌

 از دو چشمم‌ خون‌ ببارم‌

 آه‌ و واویلا اباالفضل‌

 بی‌ تو رنگ‌ از خیمه‌های‌ آروزهایم‌ پریده‌ بر خیامم‌ دشمن‌ دون‌ نقشة‌ غارت‌ کشیده‌

 بی‌ تو داغم‌ تازه‌تر شد

 بی‌ تو خیمه‌ شعله‌ ور شد

 بی‌ تو زینب‌ در به‌ در شد
********************************************************* 


 نوحه‌ حضرت‌ عباس‌   (ع)

 تا تو از پا نشستی‌ پشت‌ مرا شکستی‌

 آه‌        وای‌ امید حرم‌ من‌ صاحب‌ تیغ‌ و علم‌ من‌

 رفته‌ توان‌ از قدم‌ من‌ وای‌ علمدار اباالفضل‌

 برخیز و کاری‌ نما یارت‌ را یاری‌ نما

 آه‌        خیز و شنو آه‌ گرفتار بی‌ تو نماند هیچ‌ طرفدار

 کو علمت‌ ای‌ علمدار وای‌ علمدار اباالفضل‌

 ای‌ شهید جانبازم‌ ای‌ باوفا سربازم‌

 آه‌        وه‌ چه‌ صفا علقمه‌ دارد بوی‌ خوش‌ فاطمه‌ دارد

 خیل‌ ملک‌ همهمه‌ دارد وای‌ علمدار اباالفضل‌
 


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

9333

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
شعر - وبلاگ هیئت محبان الحسین (ع)شهرستان بردسکن
::لوگوی دوستان::
::لینک دوستان::
::آوای آشنا::
::صدای خودم::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::طراح قالب::